ریحانه  جون ـــنبضـــ منریحانه جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
محمد طاها جون ـــنبضـــ منمحمد طاها جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
محمدصدرا ـــنبضـــ منمحمدصدرا ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 1 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

♥ریحانه گردو _ طاها بادوم _ صدرا فندق ـنبضـ زندگی مامان و بابا♥

یا الله،یا رحمن، یا رحیم،ثبت قلبی علی دینک

عزیزکم نمیدونی چقدر این از خواب بیدار کردنت بهم چسبید

1398/9/14 6:08
210 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب پنجشنبه 14 آذر ماه98 برای اولین بار، من و از خواب بیدار کردی تا دستشویی بری. دستشویی شبها میری البته من تو خواب بغلت میکنم میبرم و میارم😁اما دیگه سنگین شدی باید خودت یه فکری بکنی کمرم درد گرفته 🤤که هم شبا تمیز بمونی هم خودت بی دردسر بلند بشی بری..

 

.

.

راستی به لیمو میگی میمو، من میمو  می‌خوام.

برنده‌ رو هم می گی بَرنَه. با اجی مسابقه میذاری تو هرچی، میگی بَرنَه.

 هرموقع هم شیر یا نوشیدنی میخوای بخوری همراهش نی هم میخوای، میگی مامان ن. من فکر می‌کنم میگی مامان نَ، مامان نَ (دوبار پشت هم) میگم خودت خواستی. بعد میفهمم منظورت نی بوده. 😁 غذا هم میخوری و سیر میشی میگی مامان ممنون 😍 یه چیزی هم میلت نمی کشه من میخوام بدم بخوری میگی مامان نه ممنون. 😘

.

.

.

این عکس ها رو هم دیشب وقتی بابا با تلفن صحبت می‌کرد رفتی پشتش گرفنم. ازین یهویی های زیبا و بیادماندنی. 😍

 

پسندها (4)

نظرات (0)