ریحانه  جون ـــنبضـــ منریحانه جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
محمد طاها جون ـــنبضـــ منمحمد طاها جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 7 سال و 2 روز سن داره
محمدصدرا ـــنبضـــ منمحمدصدرا ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 1 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

♥ریحانه گردو _ طاها بادوم _ صدرا فندق ـنبضـ زندگی مامان و بابا♥

یا الله،یا رحمن، یا رحیم،ثبت قلبی علی دینک

سفرنامه 1(اصفهان نصف جهان-نجف اباد)

1392/6/16 18:15
301 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

                                                         niniweblog.com

 

صبح 5شنبه 12 مهرماه سال91به سمت اصفهان راه افتادیم. من ،بابا،باباجان،مامان جان،عمو میثم و شما که 4 ماه و 17 روزه شدی.

صبحانه  را تو راه خوردیم،حرم حضرت معصومه(س)نماز ظهر و عصر راخواندیم و در اتوبان قم -اصفهان ناهار را نوش جان کردیمniniweblog.com.شب بعداز اذان رسیدیم نجف اباد، منزل عموی عمو،چقدر مهمان نواز و خوش برخورد.

زن عموی بابا از مکه امده بود و ولیمه گرفته بود ،برای ولیمه به رستوران رفتیم . از فردا برای گشتن در اصفهان از خانه عموبیرون امدیم.مامان جان و باباجان گفتن نمی اییم وبا عمو میثم رفتیم،زن عمو  میوه شیرینی بهمون داد تا همراهمان ببریم.ابتدا چهل ستون رفتیم ،مسجد امام ، نماز ظهرو عصر مان را خواندیم. چون نماز جمعه بود داخل نتوانستیم بریم ودر حیاط نماز خواندیم. ناهار هم در یک رستوران بریانی نوش جان کردیم.niniweblog.com سی وسه پل هم استراحت نموده و میوه ،شیرینی و چایی خوردیم.نزدیک غروب بود راه افتادیم .بابا از یکجا بستنی سنتی خرید و رفتیم خونه عمو.

گوش شما را تازه سوراخ کرده بودیم و دائم چرک می کرد، سوراخ یکی از گوشهایت گرفته بود،دختر عموی بابا با نخ سوزن گوشت را باز کرد ،بگذریم که چقدر گریه کردی ولی فایده هم نداشت.ناراحت

شب از مغازه داماد عمو 3 بسته تمبر هندی خریدیم با 1کیلو الو که طعمش فوق العاده بود.از یک گلخانه هم بابا 2تا کاکتوس خرید.

صبح شنبه بعد نماز راه افتادیم زن عمو ناهارمان را برایمان اماده کرده بود»، همراه میوه بهمان داد.صبحانه را در راه خوردیم . به اراک که رسیدیم با باباجان اینا خداحافظی کردیم و به سمت اشتیان راهی شدیم تا مدرک دانشگاهی ام را بگیرم وقرار این بود برای ناهار قم باشیم . هم مدرکم را گرفتم هم دوستم نفیسه را دیدم.

غروب به منزل رسیدیم .بابا از دارو خانه برایت یک جفت گوشواره ضد حساسیت دیگه+پماد خرید و شب موقعی که خواب بودی درون  گوشت کردم با این حال ناله کردی.ناراحت

خلاصه این اولین سفر زندگی تو بود گلم.لبخند

 

                            niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

 

 

چهل ستون -5 ماهگی    ورودی پارکینگ بغل عمو میثم سی و سه پل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)