فرار از تهران دودی
چهارشنبه سحر رفتیم نور _مازندران پیش مامان جان و بابا جان.
از خونه زدیم بیرون انگار ماشین سوار دود بود. با اینکه شیشه ماشین پایین نبود چشم و گلوهامون درد گرفته بود.
اندیشه از تهران آلوده تر بود از تهران که خارج شدیم به پردیس رسیدیم از دود خارج شدیم.
پنجشنبه هم عمو میثم، زن عمو ساره و ترنم کوچولو هم آمدند.
هوای مازندران عالی بود عالی چند روز واقعا نفس کشیدیم.
جمعه ساعت 9 شب شمال را به مقصد تهران دودی ترک کردیم ساعت 1/30شب خانه رسیدیم
.
اینم شاهکار هنری من
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید
پ. ن: غروب خورشید روز جمعه 6 دیماه_شاهکار هنری من دریا، آسمان، غروب و ساحل سنگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی