عمو میثم دوماد شد
سلام امروز 4 ابان92 وقت کردم سری به وبلاگت بزنم وخبرهای 2 هفته قبل رو بنویسم.
24 مهرماه مصاف با عید سعید قربان ساعت 3 بعد از ظهر، بله برون عمو میثم بود .
2 ابان مصادف با عید سعید غدیر خم ساعت1:45 بعداز ظهر، عقد عمو میثم بود که شما لباس عروس ابی پوشیده بودی خیلی ناز شده بودی اگه تونستم بعدا عکس میذارم .از محضر ، به سمت خانه مادر عروس رفتیم .یکم شادی بعد هم کیک نوش جان کردیم شما از ابتدا تا انتها بغل بابا خواب بودی. اخر مجلس بیدار شدی که من بهت کیک و میوه دادم که کیکت را کامل خوردی نوش جونت.
1 هفته ای هم هست که یاد گرفتی تو توپت فوت کنی به اصطلاح بادش می کنی.
روزی نیست که باباتو صدا نزنی. امشب ساعت7:30 با بابا تلفنی صحبت کردم بعد صحبت من رفتی دم در یک ربع فقط بابا بابا می کردی که خانم همسایه روبرویی از پشت در گفت جانم ریحانه جان.
قربونت برم الانم تو رورواکت خوابت رفته برم بذارم سرجات شیرینم.