پارک ارم
هر هفته 5 شنبه شبها چرخشی خونه یکی هستیم از طرف مامان(یه شب مامانی،یه شب خاله زهرا،یه شب خاله زهره، یه شبم خونه ما)، جمعه شب هم از طرف بابایی چرخشی خونه یکی هستیم(خونه مامان جان، عمه جون، عمو محمد و خونه خودمون)
(1/3/93)این هفته که خونه خاله زهرا بودیم رفته بودند مسافرت، به همین دلیل تصمیم گرفتیم بریم پارک ارم و به عمو میثم و زن عمو گفتین بیاین باهم بریم که قبول کردند. شام سوسیس بندری درست کردم.
خیلی خوش گذشت و شما هم طبق معمول برای خودت راه میافتادی .حتی یجا نزدیک 10 دقیقه برای خودت رفتی ماهم از دیدت پنهان شدیم با اینکه شب بود انگار نه انگار مامان بابات نیستن، برای خودت میرفتی تا اینکه یکدفعه ما رو دیدی و شروع کردی به مامان مامان کردن،که بابایی بغلت کرد.
خلاصه به همین دلیل یا بغل بابا وعمو بودی یا قلمدوش بابایی که حسابی هم لذت بردی.اینم عکسهای دیشب
ریحانه و عمو میثم:
ریحانه رو دوش بابایی:
اینجا سوار قایق شدیم :
مراسم لواشک خوری:
اینجا طاقت نداری تا بابایی لواشک لقمه ای بعدی رو بازکنه زدی زیر گریه :