روباه خوشگلمون
یه صبح جمعه بابایی شما رو برد حیاط برای دوچرخه سواری و ماشین بازی ،که این روباه خوشگل امده بود تو باغجه بابا هم ازش فیلم و عکس گرفت .خیلی نازه با ان دم نارنجی و پفکیش😍
پ.ن : والا ما نه مازندرانیم نه گیلان .تو شهر خوش آب و هوا هم زندگی نمیکنیم، همین تهران پر دودیم که بچه ها متاسفانه بخاطر آلودگی بیش از حد هوا هم چهارشنبه تعطیل بودند هم امروز شنبه.من به شخصه خیلی ناراحتم😔بچه هامون چی نفس بکشن؟ امروز ریحانه میگه مامان شما هم بچه بودید بخاطر آلودگی هوا تعطیل میشدید؟ گفتم انموقع ها اصلا هوا اینقدر آلوده نبود😔(با اینکه ماشینها دودی تر بودن).
روباه اول صبح زیاد میبینیم ولی اکثرا کثیف ،خاکستری رنگ و لاغر هستن .این یکی نارنجی و تپل بود.
پ.ن : ریحانه جان از ساعت 1 ظهر بیحال شد و حس می کرد حالت تهوع داره منم گفتم غذا نخوره یکم بخوابه .بهم میگفت خوشبحال شما و طاها که اینجوری نیستین کاش منم خوب بود حالم. براش یه حمد شفا خوندم ان شالله زودتر خوب بشه🙏. به طاها که داره ماشین بازی میکنه گفتم اتاق آجی بازی نکن، مریضه حال نداره بذار بخوابه.اومده بوسش میکنه هم خودش هم خرسی رو میاره که آجیشو بوس کنه😍