بازم از طاها جونی بگم
چند روزه صبح ها شیرکاکائو براتون درست میکنم، شما یاد گرفتی هی میگی شیرکاکائو، شیرکاکائو، دیشب وقتی بابا خونه بود گفتی، بابا یه لحظه هنگ کرد منم اول متوجه نشدم بابا برای چی تعجب کرد. رو به من با تعجب گفت، طاها الان گفت شیرکاکائو، گفتم خوب چند روزه میگه.
بعد به شما گفت دوباره تکرار کن😍
امروزم با آجی توپ بازی میکردی،توپ به دست آجی نمیرسید میگفتی نشد. 😍
قربون زبون شیرینت بشم. یه مدته عصبی شدم، خدا کنه زودتر آروم بشم چون هم خودم اذیت میشم هم روم سیاه شما دو تا گلم😔
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی