رفتن به پارک و باز هم...

از وقتی تونستی راه بیفتی ، من و بابایی تو را به پارک بردیم ولی متاسفانه شما بجای اینکه پیش  مامان و بابا باشی و بازی کنی دوست داری خودت تنهایی بری ومامان وبابایی هم دستتو ول کنند و مراقبت نباشن  که خوب خطر  داره .

2 ،3 بار اول که این رویه رو در پیش گرفتی( حتی در پیاده روی در خیابان هم میگی دستمو ول کنید خودم برم چند باری هم که تو حیاط بردیمت با اینکه حیاط بزرگه و فضای سبز هم  داره مستقیم به سمت در خروجی میرفتی) من و بابا تصمیم گرفتیم بیرون نبریمت چون واقعا حرف گوش نمیدی .

خلاصه گذشت و زمستون اومد و رفت ، فصل بهار اومد چند روز پیش دوباره بردیمت پارک(بگذریم که تو این مدت هم  فقط  با بابایی بیرون میرفتی و حسابی هم خستش میکردی) بعد از سرسره بازی وتاب خواستیم برگردیم سوار ماشین نشدی راه افتادی برای خودت رفتی داخل پارک ،من تو ماشین نشستم و بابا هم از دور مراقبت بود .انگار نه انگار که مامان بابات نیستن برای خودت از این سر پارک رفتی اون سر پارک ،سمت ابنما هم رفتی و حسابی خودتو خیس کردی ....بگذریم. اینم عکسی که تو پارک بابایی ازت گرفت.

                            اینم چند تا از عکس های قبلی: