تولد نی نی و باباش(1)
تولد تو و بابایی با 31 سال فاصله توی یه روز واقع شده 25اردیبهشت میگن اردیبهشتیا ماهن خدا که به من لطف کرده 2تا اردیبهشتی تو زندگیم وارد کرده تا احساس ارامش کنم ممنونتم خدا .
تصمیم گرفتم وسایل مربوط به تولدت رو تا اونجاییکه میشه خودم درست کنم بهمین خاطر رفتیم خونه خاله زهره که گرافیک بلده و چند تا عکستو انتخاب کردیم خاله هم برات کارت تولد طراحی کرد که دستش درد نکنه .وسایل الئیه تهیه کردیم و روز تولد خاله زهره وعمه جون زودتر از بقیه اومدن تا در درست کردن ساندویج ها کمکم کنن باززم دستشون درد نکنه بشقاب میوه وکیک وهمچنین لیوان رو یک بارمصرف خریدم نی وچتر هم برای تزیین کیک توی بشقاب هرنفر خریم کیکت باطرح سیندرلا بود به رنگ ابی ،کاغذ کادو هم با همین طرح خریدم و مثلث های کوچک بریدم به نی ها چسباندم همچنین دور بطری نوشابه ها هم پوشاندم دیشب هم پفک را توی دستکش مشمعی یبار مصرف ریختم و با روبان بنفش بستم . روز 25اردیبهشت سال1392 همگی (مامان بزرگها و بابابزرگها،خاله ها ،عموها و عمه) دور هم جمع شدیم تا تولد یه فرشته اسمونی رو که حالا 1 سالی بود که زمینی شده بود رو جشن بگیریم و این روز را در ذهن هایمان خاطره ساز کنیم.
از روز قبل که خونه را تزیین کردم خیلی خوشحال بودی همش با بادکنکا بازی می کرد ی شبشم پا به پای من بیدار بودی ساعت 5 صبح خوابت رفت تا 11 صبح خوابیدی ،مراسم ساعت 3 بعد از ظهر شروع شد خیلی خوشحالی میکردی اول گفتم خانما بیاین که با هم عکس انداختیم ساعت 4:30هم اقایون اومدن خاله زهرا وعمو امیر وداداش عرفان مساغرت بودن یراست اومدن خونمون ولی عمو رفت استراحت کنه گفته بود بعدا میام.
ساعت 6 -6:30 بود که خوابت رفت ، ماهم کیکت تویخچال جا نشده بود بیرون گذاشتیم حالا مگه بیدار میشدی همه اولش گفتن بذار بخوابه. ساعت 7:30بود که همه خسته شده بودن وخواهان بیدارکردن تو ، که خوب بیدارت کردیم ولی خوابالو بودی که شمع روی کیکت رو فوت کردی،ا ببخشید بابا فوت کرد ولی زیر بارنمیره میگه خودش فوت کرد.
کیکت رو بریدیم کادو هارم باز کردیم دست همه درد نکنه تو آلبومت یادداشت کردم کادوهاتو تا بزرگ شدی بدونی.
درضمن من برات یه دفتر خاطرات هم روی کادو هات دادم که بازش کردم ودادم همه برات یادگاری نوشتند.
بازم میگم :ریحانه جان دختر عزیز تر از جانم تولد 1 سالگیت مبارک.