دیگه خانم شدی گلم
ازشیر گرفتمت....
نزدیک 2هفته میشه که از شیر گرفتمت درست در تاریخ 15 فروردین،نزدیک به یک سال پیش در تاریخ 13 فروردین پستونک رو ازت گرفتم که اون هم بیخوابی و گریه های خودش رو داشت.
3 شب اول سخت ترین لحظات مشترک زندگی من و شما بود .چون چند ماهی بود که روزها شیر کم میخوردی روزها اذیت نمیشدی ولی شبها چون عادت داشتی با می می میخوابیدی خیلی اذیت شدی جیغ های وحشتناک ،که بابا دلش به حال همسایه ها میسوخت و من ... چندروز عد هم بیادش می افتادی و خود بخود گریه میکردی.به قول مطلبی که درمورد از شیرگرفتن کودک خونده بودم کودک این دوران سوگواره.
بالاخره این شبهای سخت تمام شد وشما کامل عادت کردی و خودت هم میخوابی نه راهت میبرم نه روی پا میخوابانمت فقط روی تخت کمی لالایی و شعر میخونم بعدش میگی نخون پشت به من میکنی و میخوابی.
لالایی ماه و پرتقال رو که شبکه پویا پخش میکنه توخیلی دوس داری منم از نت دانلود کردم وتقریبا هر روز برات میذارم تا گوش بدی. 3شب اول با هیچی نمیشد ارومت کرد از بغل من بغل بابایی میرفتی اب میدادیم و و...اروم نمیشدی فقط با این لالایی اروم میشدی.