ریحانه  جون ـــنبضـــ منریحانه جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
محمد طاها جون ـــنبضـــ منمحمد طاها جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
محمدصدرا ـــنبضـــ منمحمدصدرا ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 1 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

♥ریحانه گردو _ طاها بادوم _ صدرا فندق ـنبضـ زندگی مامان و بابا♥

یا الله،یا رحمن، یا رحیم،ثبت قلبی علی دینک

سفرنامه 4-شمال(جاده 2هزار -نمک ابرود-دالی خانی)

1393/2/15 2:4
912 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

 

 

 

                                          

خیلی وقت بود که باباجان گفته بود که یک مسافرت شمال، همه باهم  یعنی عموها و عمه و خانواده ماو خودشان بریم.

یکشنبه (31 فروردین)شب ولادت حضرت زهرا(س)مصادف با روز مادر ، منزل باباجان و مامان جان جمع شدیم و برنامه هامون ریختیم که 4 شنبه بعد نماز صبح راه بیفتیم.

چهارشنبه حدود ساعت6:30 صبح حرکت کردیم. صبحانه رو در هزارچم جاده چالوس، یه نیمرو و پنیر و چایی شیرین مشتی خوردیم .نزدیک ساعت 10:30به نمک ابرود رسیدیم. مامان جان وباباجان استراحت کردند و ما همگی به سمت تله کابین راهی شدیم و بالای جنگل عکسهای بیاماندنی ای انداختیم.  برای عصر به روستای شیرود در رامسر رفتیم و اتاق کرایه کردیم. روز دوم به منطقه زیبا و با صفا بین جنگلهای گیلان به نام دالی خانی رفتیم  و روز سوم هم به جاده 2هزار رفتیم که جنگلهای زیبایی داشت بهمراه رودخونه، حیف که  کلاه دخملی رو اب برد.شب به کنار ساحل در رامسر  به صرف شام خوردن ، رفتیم که هوا بشدت سرد شد که بخاطر فسقلی هامون ریحانه جون وپسرعمه اش پارسا جون مجبور به بازگشت شدیم البته خودمون هم با پتوی دورمان داشتیم یخ میکردیم . روز چهارم که روز بازگشتمان بود ، نهار را در پارک جنگلی سراوان  خوردیم و دخملی و من و مامان جان کمی هم تاب بازی کردیم. ساعت 7:30 شب به منزل مامان جان رسیدیم .

دخترم همیشه شاد باشیآرام

و اما عکسها:

                     niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

            

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)