ریحانه  جون ـــنبضـــ منریحانه جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
محمد طاها جون ـــنبضـــ منمحمد طاها جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
محمدصدرا ـــنبضـــ منمحمدصدرا ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 1 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

♥ریحانه گردو _ طاها بادوم _ صدرا فندق ـنبضـ زندگی مامان و بابا♥

یا الله،یا رحمن، یا رحیم،ثبت قلبی علی دینک

عکسهای ارشیوی سال 95

تولد ریحانه -اردیبهشت ماه: ماه رمضان - خرداد ماه: ایرانی اسلامی-مهنا و ریحانه - دی ماه: تولد پارسا -بهمن ماه : ریحانه و امیر حسین: خونه عمو محمد رضا: ریحانه و امیرحسین     باباجان -ریحانه -امیر حسین:   ریحانه- پارسا- امیرحسین:   خانه خاله زهرا - ریحانه - باباجون- مهنا -محمد حسین - عرفان: قبل رفتن عروسی - ریحانه و دختر همسایه مهس...
18 دی 1396

محمد طاها جونم خوش اوووووومدی عزیز دلم به این دنیا

قرار بود شما هم 25 اردیبهشت پا به دنیا بزاری اگر 40 هفته کامل تو دلم میموندی و جمعتون جمع می شد (بابا و ریحانه جاان هم 25 اردیبهشت هستند) ولی به خواست خدا واینکه قرار بود سزارینی باشم باید یک هفته زودتر از موعد طبیعی بدنیا میومدی تا جفتمون دچار مشکلات نشیم .و شما در تاریخ 19 اردیبهشت ماه 1396 در بیمارستان تریتا توسط دکتر محترم و دلسوز  فوق تخصص زنان و زایمان، خانم دکتر اقایی پریدی بغل مامان قد :49 ،  وزن :  دور سر:   دور سینه:   خیلی خیلی خوش اومدی عسلم. اینم عکسهای بدنیا اومدن شما:                  &nb...
18 دی 1396

تولد 5 سالگی ریحانه نفس و بدنیا امدن محمد طاهای عسل

با تاخیر یک ماهه  19 خرداد  شب ولادت امام حسن مجتبی برای شما گلهای بهشتیمون تولد گرفتیم که خانواده هامون از زمان افطار مهمونمون بودن. خیلی خیلی خوش گذشت البته شما محمد طاهاعسل، ان شب همش بیقرار  بودی از ابتدا تا انتهای تولد فقط بغل مامانی بودی. برای شما دو گل زندگیمون ارزوی خوشبختی و عاقبت بخیری میکنیم ان شالله چشمتون روشن به جمال مهدی فاطمه س بشه و همیشه سلامت و موفق باشید . این عکس مربوط میشه به 25 اردیبهشت ماه سالروز تولدت که خونه مامانی بودیم و بابا برای شما کیک گرفت و یک جشن چهار نفره و نصفی داشتیم ( داداشی  6 روزه بود).                 &...
18 دی 1396

ماه محرم6 ماهه شدی طاهای من

محرم آمد و باز یه نوگل  بهشتی من تو این ماه غم ، شش ماهه بود و من دوباره لباس حضرت علی  اصغر تن  گلم کردم و در همایش شیرخوارگان حسینی شرکت کردیم.                      شما و ابجی ریحانه گل :               ...
17 دی 1396

مروادیهای پسرم محمد طاها

پسر گلم شما 5ماهه بودی که دندون اولی از بالا دالی کرد به فاصله خیلی کم همسایه اش هم اومد خونه نشین شد و بعدش 2 تا پایینی ها اومدن ، الان تو دهان  کوچولوت 4 تا دندون باهم همسایه ان مامانی برات آش دندونی پخت چقدرم خوشمزه بود  برای خانواده بابا هم فرستادیم. شبی که اش دندونی شما رو مامانی پخت بابا فردا عازم کربلا بود برای پیاده روی اربعین .وای که چقدر من دلتنگی کردم. هرچند که تو مدت یک هفته ای که بابا رفته بود زیارت، مامانی و باباجون اومدند پیشمون موندن و ابجی ریحانه هم شیفت صبح بود (پیش دبستانی) مکافاته بیدارکردن ریحانه صبح زود. اینم عکس های شبی که مامانی اش دندونی پخت.      ...
17 دی 1396

دس دسی

عزیز دلم یک ماهی هست که دس دسی را خاله زهرا یادت داده ولی الان چند روزه که قشنگ دست میزنی و صدای دستات شنیده میشه قربون اون دستای کوچولوت برم . پ.ن:حتما بعدا از دست زدن شما  عکس میندازم و  تو وبلاگ قرار میدم. حالا یه ماچ گنده  دس دسی باباش میاد                            صدای کفش پاش میاد دس دسی مامان میاد                            صداش توی ایوون میاد ...
17 دی 1396

دوره ای های 5 شنبه-خونه خاله زهرا

این 5 شنبه تاریخ14 دی ماه 96 خونه خاله زهرا بودیم. عمو امیر موهای شما اقا طاها را برای اولین بار کوتاه کرد، مگه می گذاشتی همش وول میخورد. شما بغل بابایی و عمو امیر هم درحال کوتاه کردن موی جنابعالی :                            عکس دسته جمعی نوه های مامانی باباجون :                         ...
16 دی 1396