ریحانه  جون ـــنبضـــ منریحانه جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
محمد طاها جون ـــنبضـــ منمحمد طاها جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
محمدصدرا ـــنبضـــ منمحمدصدرا ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 1 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

♥ریحانه گردو _ طاها بادوم _ صدرا فندق ـنبضـ زندگی مامان و بابا♥

یا الله،یا رحمن، یا رحیم،ثبت قلبی علی دینک

هورااااا داداشی

دختر گلم صاحب داداش شدی .دیگه تنها نیستی خیلی از تنها بودن شکایت میکردی بفرما اینم فسقل داداشی محمد طاها که الان 7 ماه و25 روز هست که در کنارت هست. این عکس نوزادی محمدطاها:                     خیلی دوسش داری خیلی بی نهایت ولی گاهی دور از چشمان من آی آی بهش حسادت میکنی و از هرجا وایساده هولش میدی خیلی خطر ناکه خیلی هم باهات صحبت میکنم ولی گوش نمیدی. خدا بخیر بگذرونه این دوران را. اینم جدیدترین عکس شما و داداشی با لباس خونگی:                               ...
14 دی 1396

اول اذر 93

                                                بنام خدا و بیاد مهدی فاطمه(س) سلام به دوستان نی نی  وبلاگی ام که وبلاگ من رو دنبال میکردند  و شرمنده که یه مدتی نیومدم . ماه پر از غم و اندوه شهادت سالارشهیدان امام حسین (ع) و اسارت بانوی صبر و ایستادگی حضرت زینب (س) ، را ابتدا به محضر مولایمان حضرت مهدی (ع) که این روزها در ماتم هستد ، سپس خدمت شما دوستان گل تسلیت و تعزیت عرض مینمایم . امیدوارم که با امدن طلوع فجر ظهور و نابودی دشمنان اسلام و شیعه ، دلهای بیقرار شیعیان کمی ارام و قرار گیرد . الهی امین. راست...
2 آذر 1393

حرف تازه

دخترم تا چند روز پیش اب رو  با میگفتی ولی چند روزه که اب میگی فکر کنم 1 ماهی میشه که دستشویی رو تلفظ میکنی هروقت هم کارم داری میگی مامان پاشو.... و خلاصه اینکه شیرین زبون شدی .خدا حفظت کنه. از وقتی که کودکان بی پناه غزه رو نشون میده که تو سن کم پر پر میشن همش میگم پیرشی دخترم نوه و نتیچه دار شی و من نوه هامو ببینم. خیلی سخته مادری تصورکند فردای کودکش وجود ندارد........
14 مرداد 1393

دلم تنگه ماه خداست

با اینکه چند روز بیشتر نیست که ماه رمضان تموم شده ولی دلم تنگشه . روزهای ماه رمضون برکت داشت عطر خدا رو تو شب و روزش به وضوح حس میکردی ولی الان...روزها تو خونه تنهام  اون موقع روزها رو به  بهونه افطار  سر میکردی و شب هم به بهونه سحر . حس تنهایی نمیکردی وجود خدا رو کنارخودت کامل حس میکردی ولی الان ... الان خدا هم هست بهمان نزدیکی ما از خدا دوریم... ماه خدا دلتنگتم ، دلتنگ لحظه های افطار و سحرت ، دلتنگ افطاری و سحری درست کردن ، دلتنگ لحظه های نیایش با خدا ، دلتنگ شبهای قدر  و حتی دلتنگ شب عید که خوشحال از امدن عید بودی ، نمیدانستی که چه عزیزی میرود تا عید بیاید ... وای که چقدر دلم گرفته هوای گریه داره .... یا صاح...
11 مرداد 1393

اومددددددددددددم با تاخیر

سلام دخترم و البته سلامی هم به دوستان نی نی وبلاگی بکنم و حلول ماه رمضان را با تا خیر خدمتتان تبریگ میگویم همچنین میلاد امام حسن مجتبی (ع) بر شما مبارک . انشالله از دستان پربرکت مولا عیدی های خوب بگیرید . 1ماه پیش به طور کاملا غیر عادی لب تاب خراب شد و اصلا روشن نمی شد بگذریم که یه تومنی اب خورد. خلاصه من این یه مدت کلافه بودم البته با گوشی سر میزدم ولی نمیتونستم پست بذارم . دخترم در این مدت تو سررسیدم مینوشتم که سر فرصت مطالب را وارد وبلاگت میکنم
22 تير 1393

امیری حسین(ع) و نعم الامیر

دلنوشته:                                                 ولادت با سر سعادت امام حسین (ع) بر تمامی دلشیفتگان حضرت پربرکت و مبارکت باد . انشالله از دستان مبارک حضرت عیـــــــــدی بگیرید. بالاخره امد روزی که بیقراران قرار یابند و تشنگان محبتش سیراب گردند روز ولادتش .روزی که مادر او را به دستان کوچک  خواهرش سپرد تا نوازشش کند ، بوسه بر لبان و صورت مهتابش بزند . مادر طاقت گریه های طفل شیرخوارش را ندارد ، تا گریه  چشمانش را نوازش  میدهد سریع او را با شیره جان سیراب می کند  و خواهر لبخند زیبایی به ...
10 خرداد 1393

بازم پارک...

                                       دیروز با توجه اینکه شرکت بابایی به بابا احتیاج داشتن و گفتن روز عیدی باید بره شرکت ، بابا موند خونه و گفت امروز با هم بریم گردش ولی از انجاییکه خانوادگی سرما خوردیم یکم بیحال بودیم و موندیم خونه. عصر اماده شدیم شما رو ببریم پارک . یه پارک نزدیک خونه داریم تا دیدی گفتی بابا تا تا(تاب تاب). خواستیم بریم دیدیم چند تا جوون دارن دعوا می کنند به همین علت رفتیم یه پارک دیگه تا از دور دیدی(چون قبلا هم بردیمت) سریع گفتی سُر سُر(سرسره) این اولین باری بود که گفتی سرسره.حسابی بازی کردی گلم .بعد رفتیم بستنی بخور...
7 خرداد 1393