ریحانه  جون ـــنبضـــ منریحانه جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
محمد طاها جون ـــنبضـــ منمحمد طاها جون ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
محمدصدرا ـــنبضـــ منمحمدصدرا ـــنبضـــ من، تا این لحظه: 1 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

♥ریحانه گردو _ طاها بادوم _ صدرا فندق ـنبضـ زندگی مامان و بابا♥

یا الله،یا رحمن، یا رحیم،ثبت قلبی علی دینک

یاد قدیما

چند روز پیش میخواستم برای وبلاگتون آهنگ بذارم دلم لالایی امام زمان علیه السلام را میخواست کد آهنگ برای وبلاگ را پیدا نکردم. یه آهنگ بنیامین بهادری برای حضرت علی اصغر علیه السلام خونده خیلی سوزناکه😔 اول فکر کردم همون لالایی امام زمان علیه السلام هست کد آهنگ را گذاشتم تو وبتون. بعد دیدم آن نیست و برای حضرت علی اصغر علیه السلام خونده چون خیلی خیلی سوز داره گفتم پاکش کنم یه آهنگ دیگه بذارم. هرکاری میکنم هیچ آهنگی کدش مورد قبول واقع نمیشه با اینکه کد آهنگ را پاک کردم بازم می‌شنوم(قربون حضرت علی اصغر علیه السلام بشم با آن قد و قامت کوچیکش😭) . یه آهنگی رو خیلی دوست دارم که ریحانه جونم کوچولو بودی رو وبت گذاشته بودم بعد که نی نی وبلاگ قالب ه...
14 آذر 1398

عزیزکم نمیدونی چقدر این از خواب بیدار کردنت بهم چسبید

دیشب پنجشنبه 14 آذر ماه98 برای اولین بار، من و از خواب بیدار کردی تا دستشویی بری. دستشویی شبها میری البته من تو خواب بغلت میکنم میبرم و میارم😁اما دیگه سنگین شدی باید خودت یه فکری بکنی کمرم درد گرفته 🤤که هم شبا تمیز بمونی هم خودت بی دردسر بلند بشی بری..   .  . . راستی به لیمو میگی میمو، من میمو  می‌خوام. برنده‌ رو هم می گی بَرنَه. با اجی مسابقه میذاری تو هرچی، میگی بَرنَه.  هرموقع هم شیر یا نوشیدنی میخوای بخوری همراهش نی هم میخوای، میگی مامان ن. من فکر می‌کنم میگی مامان نَ، مامان نَ (دوبار پشت هم) میگم خودت خواستی. بعد میفهمم منظورت نی بوده. 😁 غذا هم میخوری و سیر میشی میگی مامان ممنون 😍 ...
14 آذر 1398

بازم رنگ جدید

امروز بهت گفتم شلوار من چه رنگیه ؟ گفتی آبی. گفتم شلوار لباس خودت چه رنگیه؟ گفتی قرسه(قرمز) البته رنگ قرمز را قبلا یاد گرفته بودی ولی تشخیص نمیدادی. امروز چند وسیله قرمز بهت نشون دادم و گفتم چه رنگیه؟ گفتی قرسه😍  رنگهایی که تا حالا یاد گرفتی :سبز، زرد، آبی، توسی و امروزم قرمز. 
12 آذر 1398

خرابکاری طاها

سلام تو نوشتن این پست مردد بودم که بالاخره تصميم گرفتم بنویسم شنبه عصر، لب تاپ را روشن کردم از دست تو موقع کار باهاش در اتاق رو قفل میکردم. آمدم بیرون و در رو قفل نکردم رفتم دنبال یکاری دیدم رفتی تو اتاق، محکم روی کیبورد میزنی که یکی از دکمه هاش در آمد. آمدم نصبش کنم دیدم یه خار کوچولو داشته که شکسته. 😔 از دست تو، که باعث اوقات تلخی شدی. بگذریم که بابایی چقدر ناراحت شد آخه یه قطعه کیبورد را جدا نمیفروشن که. طبق معمول خرابکاری های تو خونه شماها از چشم من دیده میشه. یه کارتن زمان بچگی هام بود به اسم زبل خان اینجا، زبل خان آنجا، زبل خان همه جا، منم از دید بابایی،  باید همه جا مراقبتون باشم. نمیشه دیگه یه کار یهویی پیش بیاد برام چی؟&n...
12 آذر 1398

ای جونم بالاَخره رسید

بالاَخره رسید روزی که ریحانه جونم بتونه وبلاگشو بخونه😍 الان اَزم خواستی وبلاگتو نشون بدم تا خودت بتنهایی بخونی. لحظه ای که فقط بخاطرش این خاطرات را می نوشتم.   ...
9 آذر 1398

طاهاجونم رنگ جدید یاد گرفتی

یادته چند روز پیش نوشتم لجباز شدی و دستشویی نمیری. بابایی گفت برات بر چسب ماشین میخریم تا تشویق بشی دوباره بری دستشویی. از وقتی خریدیم  خودت دستشویی میری خداروشکر. امروز برچسبی که دادم رنگ ماشین توسی بود . گفتی آبی نیست؛ آجی گفت توسی هست . حالا یاد گرفتی میری دستشویی ، ماشینَ رونشون میدی و میگی توسی.🙂
9 آذر 1398

روباه خوشگلمون

یه صبح جمعه بابایی شما رو برد حیاط برای دوچرخه سواری و ماشین بازی ،که این روباه خوشگل امده بود تو باغجه بابا هم ازش فیلم و عکس گرفت .خیلی نازه با ان دم نارنجی و پفکیش😍 پ.ن : والا ما نه مازندرانیم نه گیلان .تو شهر خوش آب و هوا هم زندگی نمیکنیم، همین تهران  پر دودیم که بچه ها متاسفانه بخاطر آلودگی بیش از حد هوا هم چهارشنبه تعطیل بودند هم امروز شنبه.من به شخصه خیلی ناراحتم😔بچه هامون چی نفس بکشن؟ امروز ریحانه میگه مامان شما هم بچه بودید بخاطر آلودگی هوا تعطیل میشدید؟ گفتم انموقع ها اصلا هوا اینقدر آلوده نبود😔(با اینکه ماشینها دودی تر بودن). روباه اول صبح زیاد میبینیم ولی اکثرا کثیف ،خاکستری رنگ و لاغر هستن .این یکی نارنجی و تپل ب...
9 آذر 1398

خاده 1 نه، خاده 2 نه

امروز به من گفتی میخوام با تلفن صحبت کنم.گفتم شماره کی رو بگیرم ، بابا رو ؟ گفتی نه. گفتی خاده(خاله) .گفتم کدوم خاله، خاله زهرا رو؟ گفتی نه،خاده. گفتم خاله زهره؟.گفتی نه. خاده. گفتم خوب 2 تا خاله داری .کدوم خاله ، انکه عرفان داره ؟ گفتی نه ،خاده2🤭 . گفتم: پس خاله که مهناداره؟ گفتی نه خاده 1.🤭 با انگشت هم یک و دو رو نشون میدادی. خلاصه اینقدر یک و دو کردی نفهمیدم کدوم خاله رو میگی.😂 راستی اینم بگم ابجی باهات خاله بازی میکنه یادت داده اول در بزنی بگی تق تق، شماهم تا منو یا ابجی رو میبینی دستتو به نشانه کوبیدن در مشت میکنی و میگی:تخ تخ تخ.😂 قربونت بشم من. اینم بگم تو صحبت کردنم زیاد میگم طاها مامان. ریحانه میگه مگه طاها مامانته بهش م...
9 آذر 1398