گل پسر -قند عسل
سلام پسر نازم دیشب بردمت حموم وای خیلی بلا شدی اصلا نمیشه کنترلت کرد ابتدا گذاشتم تو وان اب بازی کردی نمیدونی چه سروصدایی راه انداخته بودی شالاپ شولوپ میزدی تو اب بی وقفه ازت فیلم گرفتم.چند باری هم میخواستی خودت از وان بیای بیرون . وقتی از وان بیرون اوردمت تا حمومت کنم چنان گریه کردی که هرکی ندونه فکر میکنه چی شده . بابا که از سرکار اومد گفتم دیگه من نمیتونم گل پسر را حموم کنم میترسم از دستم در بره و بیفته.
راستی دیشب دیدم دو تا از دندون های نیش بالایی ات جوونه زدند نمیدونی چه ذوقی کردم قربونت بشم الان شش تا مروارید کوچولو تو دهان خوشگلت روییدند.
اینم بگم که شما اصلا سینه خیز نرفتی تا اومدی سینه خیز بری تازه شش ماهت شده بود که یهو چهار دست و پا راه رفتی. چهار ماهه بودی میگفتی ماما ولی الان تنبل خان اصلا حرف نمیزنی . مدام هم تو خونه دنبال منی تا ازت دور میشم هم گریه میکنی. در دستشویی و حموم هم که باز باشه بی تعارف میری توش ، چنان ذوقی میکنی و یه لبخند مسرت امیزی هم میزنی.
همه این شیرین کاریهات را نوشتم یادگاری تا اخرش بگم عاشقانه دوستت دارم که برایت مینویسم.